زیباترین لحظات زندگی من ..

لحظاتی بود که تو به من مینگریستی

من تو را کوتاه نمیخواستم...

میخواستم تا بی نهایت دور دستها برویم..

بترس..از قلبهای بی گناه شکسته شده بترس..شکستن دل آن هم دل بی گناه تاوان دارد..

م ر ی م

به سلامتی اونی که اگه گفت دوستت دارم تا آخرش می مونه و به هیچ قیمتی حاضر به از دست دادنت نیست

مریم

به راستی که آدمها عادت کرده اند به حرفهای دروغ..نمیدانم شاید مثل فست فود بماند که ظاهری فریبنده و باطنی سرشار از بیماری دارد!!!دیگر حرف راست برایشان زیبایی ندارد..راست که میگویی به دروغگویی متهمت می کنند..ولی آخر خدایا چطور می توان به انسانی که می داند و تظاهر به عدم درک می کند برای دور کردن تو از خویش! توضیح داد و توجیه کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چگونه خدایا؟

مریم

خسته ام خسته..بیشتر از اونی که فکرشو بکنی...ناراحتم..دلگیرم..ولی با تمام این حرفا دلم نمیاد بگم از همه ناراحتم حتی از تو!!دوست ندارم بگم حوصله هیچکس رو ندارم حتی تو.......(مثل ..)نه ..نه ..برای من هنوز میان تو و آدمها فرسنگها فاصله است..هنوز و تا همیشه تو در قلب من و آدمها در کره ی خاکی سکنی خواهند داشت!!

مریم

همه درها بسته...پنجره ها مخفی..آسمان اندوهناک..راه گلویم بسته..در دهلیز های ذهنم می جویمت..ولی ناگهان در کوچه ای بن بست به نگاه سردت میرسم و یکباره تمام باورهایم در هم می شکند

مریم

خدایا چرا دل رو به من دادی؟چرا؟واسه اینکه بتپه؟واسه اینکه نذاره بخوابم؟واسه اینکه من بگم نه و اون بگه آره؟واسه اینکه تنگ بشه........واسه اینکه بگه دوسش دارم...

آخه چرا؟

پشت حرف‌های پدر
پشت نوازش ها
سرزنش ها
پشت تمامِ نگاه‌های معنی‌ دار
پشت سکوتِ پدر
پشت لبخند‌های پر از رازِ پدر
عشقی‌ است
پنهان تر از مهرِ مادری
پیش بیاور پدر
دستهائی را که باید بوسه‌ بارانشان کنم
نیکی‌ فیروزکوهی.

خدایا

دوستت دارم..تویی که همیشه دستانم را گرفته ای و رهایم نکرده ای..اینک نیز رهایم نکن..من به اینکه جای حق نشسته ای ایمان داشته و دارم..پس حقانیتت را برای آنان که این مهم را نمی دانند ثابت کن..آمین

بعضی وقتها آدم اشتباهات جبران ناپذیری تو زندگیش انجام میده که وقتی بهش فکر می کنه بجز برچسب حماقت چیز دیگری عایدش نمی شه..ولی کاش این اشتباهات دوباره و دوباره تکرار نشه......کاش

باز هم به دلتنگی هایم پناه می برم تا مرا مهربان تر از مهربانم در اغوش گیرد و عاشقانه مرا بنوازد

حق با تو است

تووراست می گویی ....من دیگر آن آدم سابق نیستم...آری آری ..اندک زمانیست که قلبم افسار وجودم را در دست گرفته و گیسوان اندیشه و احساس را در هم تنیده است

آری مهربانم.......من دیگر آن مریم نیستم...دلتنگترم......بی تاب شده ام...حساس ترم..

و صدایی هر لحظه در وجودم طنین انداز می شود.......که:یکی را دوست می دارم

مرسی

واقعا سپاسگذارم از این که بعد از این همه دلتنگی بازم تنهام گذاشتی و تنهاییم رو به رخم کشیدی

و تنهاییم را دوست دارم چون تنها یار منه که هیچوقت تنهام نمیذاره